پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 376
نویسنده : غریبه آشنا

 

 

مقایسه دهقان فداکار و کارگرفداکاربقلم شکسته علی_سرابي_یاقوند 

          هردوفداکارندامااین کجاوآن کجا

صدای قطاردردل یک شب سردباعث دلگرمی مسافران وچشم انتظاران به مقصدبود...کمی آنطرف ترصدای مهیب ریزش کوه حکایت از آسیب ریل قطاررافریادمیزد... 
مسافران قطارامابدون اطلاع ازاین ماجرالپ هایشان قرمزازشادی بودبالبهایی پرازخنده چشم دل رابه مقصددوخته بودند،قطارهرلحظه میرفت تاهمانندتایتانیک فاجعه ای سیاه رادرتاریخ خلق کندکه ریزعلی همان دهقان روستایی بادیدن این صحنه درسوزسرمای شدیدبدون معطلی پیراهنش راازتن درآوردوبصورت یک مشعل آتش زدتانورزردونارنجی اش همانندچراغ هشداردهنده خطری باشدبرای جلب توجه راننده قطاروهم ازگرمای اندکش امیدی باشدجهت جلوگیری ازمرگ درنهایت نتیجه این رفتار انسانی موجب گردیدتاحادثه ای تلخ رخ ندهدوازریزعلی یک قهرمان ملی بنام دهقان فداکاربسازدبه پاس قدردانی ازریزعلی نام اورادرکتب درسی به یادگارماند....

 
چندسال بعد...
نهم تیرماه 1394بود، هوای خوزستان گرم و ماهشهر گداخته‌تر، کارگران پتروشیمی مارون مشغول کار بودند
و فشار همزمان کار و گرما توان آنها را ربوده بود، کسی حوصله حرف زدن نداشت و دست‌ها و پاها
برای تمام شدن یک کار سنگین روزانه دیگر در تکاپوی بی‌امان بود که ناگهان صدای مهیب انفجار، ظهر تنبل
و کسل تابستانی را وحشت‌زده از خواب بیدار کرد، علائم هشداردهنده که به کار افتاد؛ همه ترسیدند
دربزرگترین پالایشگاه پتروشیمی کشور مازون که قلب تولیدونبض اقتصادایران است
یک آتش سوزی ناگواری رخ میدهدکه هرلحظه امکان انفجارمنابع ومخازن موجوددرپایلایشگاه
وجوددارد..بیش ازصدهانفردرحریم آتش سوزی قرارداشته ودرمجموع بالغ برسه هزار کارگرومهندس
درمحیط پتروشیمی مشغول کاروفعالیت هستندکه همگی تامرگ فاصله ای ندارند...
 
 
هرچه تلاش میکنندآتش مهارنمی شود.شعله های آتش هرثانیه بیشتروبیشترمیشود وخطرانفجارهاراتامرحله یقین بالامیبرد...
پالایشگاه درمعرض نابودی کامل است که بااین ویرانی هزاران خانواده صاحب مصیبتی تلخ خواهندشد...
قلبهادرسینه بیرون آمده دیگرمجالی برای  رویارویی باآتش نیست کارگران بایدسریعا محل راترک کنند
تالااقل چندنفری ازآسیب جان سالم بدرکنند...
 
فقط دریک صورت آتش مهارمیشودبستن شیرفلکه اصلی که آنهم درمیان شعله های فوران شده قرارگرفته
دل شیرمیخواهدبه آتش بزندتااین حادثه ویران کننده اقتصادایران وانهدام کامل پالایشگاه بهمراه نفرات آن رانجات دهد...
 
 
 
شیربچه ای ازقوم بزرگ لرکه همواره سبب نجات این دیاراهواری بوده اندباتشخیص صحیح وبیرون
راندن تمام کارگران ازمحوطه سیاوش واربه دل آتش زدتابابستن شیرفلکه اصلی ازبزرگترین فاجعه تاریخ ایران
زمین جلوگیری کندوخان هفتم هفت خوان این دنیای بدذات راباشهادت به پایان برساند...
 
 
 
امانه نام ،نه نشان ونه حتی درگوشه ای ازفهرست وحاشیه ی کتب درسی یادی ست
وغم انگیزترازآن فراموش کردن یاداین شهیدفداکاردراذهان کارگران ومدیران پالایشگاه است...
 
ملت ایران بایدبدانندکه امروزبخاطراز خودگذشتگی شهیدوالامقام_شهرام_محمدی
 
       ازدیارایذه است اگرهنوزپایشگاه سالم ودرحال تولیداست ...

ریزعلی_خواجوی پیراهنش سوخت قهرمان ملی شدو شهرام_محمدی جانش سوخت ولی....

یادش گرامی باد
 
علی_سرابي_یاقوند 
شاعرحماسی سرای قوم لرکارشناس سیاسی و رسانه

آتش_به_اختیار 
شهدارافراموش_نکنیم
 

:: موضوعات مرتبط: تصاویر , دلنوشته های شکسته , ,
:: برچسب‌ها: پتروشیمی , ریزعلی خواجوی , شهرام محمدی , قوم لر ,



بازدید : 661
نویسنده : غریبه آشنا
مثنوی حماسی لری_مینجایی در رسای دوتن از خواهران
 
خوب لرستانی که مظلومانه درحادثه تروریستی تهران شهیدشدند..
 
           
گلونی_غرقه_وخی

برارون غیرتیم صف وصف منن 
هازنن ساز چمر گلونی به نن 

دوتاشیرزه کوشسه دنسل یوتاب
خی توکیه دگلویناشودمین قاب

برارونتو خیلیه ن دوشمه شکارن
چی سیاوش وآرش یا روزگارن 

چی کاوه دارن وه دس درفش غصه
سی تقاص خینتو بینه یه دسه  

پوشینه کول ستره واشنگ وچوغا
تابه ایره ن تقاص خین سور شما

صدگردان زره پوش دنسل رستم
آماده جنگ مننه وا دل پر غم

هرکومشویه آیروبرزنه نترسه
منتظردستورن تا که برسه

لرسونمیگذره هرگزدخینتو
مگرروزیکه بکوشه قاتلینتو

سی هرقطره خینتویه نفرکوشم
مرزمونه که دیه سرد وایه لشم

داعشون بی صفت، وهابی منظر
ارنفسم دسینه م وی نیلم وتو سر 

برارون ای دخترو هزارهزارن 
سی تقاص خینشوکل بیقرارن 

منتظرِدستورِ رهبر ی هیسن 
تا بینی که چطور دجا وریسن 

سی قوم لرننگه که تقاص نسونه 
لرسوزادگاه شیرون پهلونه 

خین سورخوهرونم ها وره چه شم
سی تقاص خینشو  ها نقشه کشم 

روزی که فرمون رهبری صادروا
داعش وهابیه که میره درجا 

پرده سی وه سر شونه لرسونه
تاروزی که تقاص خینشون بسونه

قسم وه خینه سور دو خوهرونم
سی تقاص خینشو آروم نمونم

لرسونمیگذره د خین سورشو
تابیره تقاص د کورودخترشو 

گلونی خوهرونم د خی پیچسه 
ننگه سی لر که دودختردش کوشسه

بستمه پیمونی واای دوخوهرم
منتظردستور حمله رهبرم  

روزگارداعشن کنم چی شوگار
تابوه درس عبرتی سی روزگار

لرسوکول بستنه شنگیاواقطار
تاکه داعش فکرنکونه ناری برار

داعشوفکرنکونی ایچه عراقه
لرسوشیرپروره ملک آفاقه 

ملک ایرو کی سوریه یاعراقه
ریشتون آخرسوزنن واگل وساقه

قسم وه دوگلونی غرقه وخینتو
تقاص سختی گیریم د قاتلینتو

کی وه که رهبرم وم بیه دستور
تانسل داعشیان بونم د مین گور 

هرکسی که خینتونه پایمال بکه
جووشو نه میلمو  یکه وه یکه 

قوم لر فدائی شیر کور حیدرن 
بجز رهبر د کسی فرمو نه ورن

تاقیامت لوسو داغدارتونه 
سی تقاصتوداعشن کردن نشونه

قوم لر غیرتین هه چی سیاوش
وه دسیاشوقرونه واکمان آرش  

تانفس د سینه مو داره جریان
سربازسیدعلی ام محافظ قرآن

کاش امام زمونمو سریعتربیا
که انتظارکشتمونه د ای دنیا

 واخینش امضاکرده حرفش علیا
جونشه سی ملک ایران میکه فدا

شاعرحماسی سرای قوم لر (تخلص علیا ) 
علی_سرابی_یاقوند 
لرپرس  

کپی بدون نام سراینده ومنبع شرعاحرام است

لرپرس

 


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , ,
:: برچسب‌ها: گلونی , خون الود , حمله داعش , تروریست , قوم لر , شهیدان لرستان , مجلس شورا , حرم , مدافعان , انتقام , ,



مثنوی حماسی سایه جنگ
نوشته شده در چهار شنبه 3 خرداد 1396
بازدید : 461
نویسنده : غریبه آشنا

علیانوشت بنماسبت سوم_خرداد

مثنوی حماسی درپاسخ بیخردانی که میگویندماسایه ی جنگ رادورکردیم درحالیکه نمیدانندخودشان همان سایه جنگ وننگ هستند.     

سایه_جنگ 


نام شهیدسایه ی جنگ رادورکرد

همانیکه ازجان خویش عبورکرد  

نام شهید باعث آرامش است

خون شهیدمایه آسایش است

اگرشهیدان نبودند دراین راه 

امروزنبودایران دراین جایگاه  

اگرنبود ایثارگری شهید

این آرامشهانمی آمدپدید

این آسایش راهمگان میدانیم

مدیون خون همه شهیدانیم 

مدیون خون کسانی ماهستیم

که امروزه عهدشان راشکستیم

مابرسرپیمان نماندیم بدان 

ماجداماندیم ازراه شهیدان

سپرجنگ یعنی همان یک پلاک 

که بیرون آمده او ازدل خاک

سپرجنگ یعنی که بند انگشت

یعنی همانیکه دشمن رابکشت

سپرجنگ یادگارعلقمه است

جداشدن سروتن ازدودست 

سپرجنگ یعنی شور ولایت

 عاشقی درکوه نور امامت 

سایه ی جنگ رااینهابرداشتن

که باخونشان لاله میکاشتن  

سایه جنگ رامردمان برده اند

که باصبوری خون دل خورده اند

وصیت شهیدان بوداینچنین

هرگزنباشیددرصف مشرکین

باولایت باشیدهمه درکردار

که هستی دنیا مبادبرقرار

پس ماچرااینگونه کج میرویم

چراچنین درخط لج میرویم  

چراولایت راتنهاگذاشتیم 

غیرتمان راکجاجاگذاشتیم

چرااورا درغم رهاکرده ایم

چراراه خودراجداکرده ایم

اگرنبودولایت که تاامروز

میرسیدفتنه هاآتش افروز

کسانیکه باولایت دشمن اند

زائیده ازمادری بددامن اند

سپر جنگ فرمان حیدربوده

که شهیدان رامطیعش نموده

سپرجنگ یعنی که سیدعلی

همان که بوده برهمگان ولی 

نام ولایت سپراست برایران

که فتوایش بادانام شهیدان 

اگرنبودخون شهیدان دین 

امروزنبودنامی ازایران زمین

آنهاییکه در هنگام شهادت 

فریادزدندلبیک یا ولایت 

توکه گویی سایه ی جنگ بردی

پس چراتوحق مردم راخوردی

توکه خودت سایه جنگ مایی

توکه خودت مایه ننگ مایی

توکه آسایش راازماربودی

توکه آرامش راازماربودی

توکه خودباعث دردورنجی

تو که برای حلقوم ها آرنجی  

توکه خودفارغ ازهرچی دردی

توکه فقط بادشمنان میگردی 

بس است دیگرخیرتورانخواستیم

بس است دیگرماهمه بت پرستیم

توکه همان آیینه ی دق هستی

توکه نداری باخودت روراستی

میترسم که بنی صدرتکرارگردد

بازهم تاریخ به پشت کاربرگردد

اگرعلیابازهم چنین نوشته

چونکه اوباشهدایک سرشته

شاعرحماسی سرای قوم لر

علی سرابي یاقوند (علیا)


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , یادشهدا , ,
:: برچسب‌ها: مثنوی , حماسی , جنگ , سایه , ولایت،تاریخ , دولت ,