پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 1128
نویسنده : غریبه آشنا


 دلنوشته غمگین بابغض دل برای توبرادرعزیز لک زاده
جناب آقای محمودنظری فعال فرهیخته فرهنگی  
بهترین درودهای اهورایی راتقدیم رخسارپرنورتان کرده درسبدی ازگلهای سرخ محمدی (ص)
اگرکمی باچشم دل برکلمه های بارانی ام نگاهی نماییدخواهی دیدخون دل برادرخودراکه سنگ فرش این کاغذسفیدمجازی گشته..
ازآنروزی که امرنمودی تادیدگاهم رابیان نمایم تاامروزهمانندپرستویی مهاجرسربرکوهسار
تنهایی خویش نهاده که چگونه بنویسم تامباداناخواسته خاطری برنجدکه مرگ رابراین رنجش ترجیع میدهم.
پیشاپیش امیدوارمبرمن ببخشایی این جسارت را...
 
 
برادرعزیزلک زاده ی من:
حال برای تومینویسم چونکه توراازخویش جدانمیدانم بغض دل بااشک قلم آمیخته
شدتابنویسدازدردی گران وغم نهفته درجان خامه مرکب دان خاک گرفته درپنجره تنهایی قلبی
مملوازفراق وسرشارازجفای روزگار ناسازگاردرگذرستان عمرتن های فرسوده پشت پرده اندوه ماتم...
ازروزیکه پدرم درتخت جمشیدودرپاسارگاد تمام هستی پدران عیلامی اش ودیعه گذاشت
برای آن بودتاسرودباهم بودن رادردالان باریک وتنگ نفس گیرتاریک تاریخ هجاکنیم ،
حال چگونه بایدباورکردگلونی مادرم راکه 
تنهادارایی من ازباتوبودن بودرا بدون کفن درگورستان غریب ونامحرم نامردمی هادفن کنم.
خوب میدانی برادرم اززمانیکه اهرام ثلاته درمصرپایه گذاری شدتاروزیکه کنارعلقمه
دوتادست بیکسی نقش وفاداری رابرزمین ترسیم کرده برای آن
بودهمانندیک ریسمان باعث ایستایی من وتوباشد.
 
 
من باتوهمزادم باتوهمراهم وجودمن باتوگره 
خورده باتوخیالی لبریزازشادی داشتم من به شوق باهم بودن هرپگاه درختان
صداقت راآبیاری میکردم تامبادا برگهای سبزهمیاری زردوغنچه های مهربانی خشک گردد.
حال چگونه دست تاریخ رابگیرم وقتی تمام بودنم دردست توست...
حال چگونه باورکنم که مرابودنی بودسحرگاهی باطلوع آفتاب مهرورزی.
من باتویک ریشه ام دراندیشه میترائیسم ،دربازوی غیرت،درخون سیاوش،درکمان آرش،
دراندوه کاوه،درزلالی سیمره،درلوای کاوه،درضحاک کشی زمانه،درعدالت کریمخانی،
درسوارکاری سهراب ،درنقش آفرینی رستم،درپاکی یوتاب،دربندبندچهل سرو.
درغم هاوشادی های دشت سوزیانا،درتشنگی کزرمی،درزادروزهای شادی آفرین نوروز،
درجشن های باستانی،دردفاع ازشرافت کیانی وهم سلول تودرزندان اریتریکای غریب.
حال چگونه بایدبنویسم درحالیکه هویتم دردست های توچکه میکندچگونه پشت سربگذارم تمام ناتمام خودرا..
 
 
برادرارزشمندوفرهیخته لک زداده من:
خوب میدانم هیچگاه مرهم دردتونبوده ام!
میدانم برادرخوبی نبوده ام وهمانندیوسف تورادرچاه ظلمت خیزدوران تنهاگذاشتم
و هرگزکاروان نشدم برایت،اگرچه هیچگاه ضربه های ناعدالتی دولتمردان رابرگرده های
زخمی تواحساس نکردم،اگرچه هیچوقت طعم حسرتی که درجان تورخنه کرده رانچشیدم
،اگرچه درآسمان نابرابری های روزگارجباردرکنارتونبوده ام 
پچونکه منم همانندتوغرق درجوروجبراین خفقان زاده های نابرابری هستم.
 
منم دستهایم به زنجیرناعدالتی بسته است وبرپاهایم پابندفولادینی ازصبرزده اند.
توای برادروهمزادمن نمیدانم گازخردل تاکجااجازه ماندن به من میدهد
وبعدازمن تابوتم رفع کیش شاه کدامین دسته وجناح میگردد...
س تاهنوزفرصت ماندن دارم خلاصه میکنم برایت بااین جمله :
برگردبرادرم اگرچه میدانم برتوجفاهاشده اماروانیست تاوان آنراباجدایی ازمن بگیری..
برگردبرادرم که دلم سخت تنهاست بدون تو...
تاریخی که توراازمن بگیردتاریخ نیست بلکه میخی بوده دردیدگان من...
برگردبرادرلک زاده من که قوم لربابودن توزیباست...برگردبرادرم ..
.که پازل قوم لر بالک ثلاثی میرنوروز بختیاری وکلهروممسنی تکمیل میگردد...

 لک تنهانیست 
 لرستان راتکه تکه نکنید 
 برنامه های لکی حق مردم لک زبان است

ارادتمندشما
 علی سرابي یاقوند 
شاعرحماسی سرای قوم لر نویسنده وتحلیل گرسیاسی ورسانه
 

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , دلنوشته های غمگین , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار , لکستان , قوم لک ,



پاسخ به خبرنامه شب تاب
نوشته شده در چهار شنبه 6 بهمن 1395
بازدید : 460
نویسنده : غریبه آشنا

جوابیه اینجانب به نویسنده 

منتقدتحریم مواداتشزا در چهارشنبه سوری 

 

پاسخ مختصر اینجانب

 

بنام  اهورای پاک زاد

خدای مهروخدای فریاد


باعرض تسلیت به خانواده های داغدارآتش_نشان هایی که قهرمانان بی نشان جامعه بشری هستند وبه پاس قدردانی ازاین عزیزان برآن  شده تا باتمام عزم خویش درراه حفظ فرهنگ ایرانی ودرراستای

شعار کمپین   

گل_جای_آتش

درچهارشنبه سوری امسال بااجتناب ازموادمحترقه وبااهدای گل_جای_آتش وروشن نمودن شمع هم آیین چهارشنبه سوری رابه شکل  حقیقی انجام دهیم  وهم گرامی بداریم یادوخاطره این عزیزان را تاعلاوه برحفظ فرهنگ اصیل ایرانی که همان چهارشنبه سوری بوده و متاسفانه این چندسال اخیر بخاطرعده ای سودجوومخالف فرهنگ ایرانی وتمدن اصیل آریایی که به چهارشنبه سوزی تبدیل گشته بتوانیم درکنارفرهنگ سازی باعث نجات جان انسانهایی باشیم که عمومانوجوان هستند

کجای این کارایرادداردکه عده ای انرامغایرباانسانیت میدانند

اینجانب خوشبختانه عضوهیچ گروه یاوابسته به هیچ نهادی نبوده وتنهابرای رضای پرورگارچنین ایده ای راعنوان نموده ام

وافتخاردارم بعنوان یک نویسنده وشاعرتااخرین نفس براین کارخداپسندانه خواهم ایستادهمانگونه که باکپسول اکسیژن گازخردل راشرمنده نمودم...


آیانجات جان انسانهامفهومش سواستفاده است 

چه استفاده ای بالاترازلبخندیک مادردرشب سال تحویل میتواندباشد

چرابرخی هنوزدرکج فهمی خویش غوطه ورندونان سیاسی بازی میخورند

راست گویند:

کافرهمه رابه کیش خودپندارد

جانبازشیمیایی

علی_سرابی_یاقوند علیا 

 

 


:: موضوعات مرتبط: دلنوشته های غمگین , ,
:: برچسب‌ها: کمپین , شهدا , چهارشنبه سوری ,



عاشقانه های غمگین
نوشته شده در چهار شنبه 29 دی 1395
بازدید : 457
نویسنده : غریبه آشنا

 

لعنتی ترین حوالی

دیدم داری از دور قدم میزنی
کنارت یکی هست که من نیستم
تو اونقدر محو نگاشیو من
میریزه دلم مات می ایستم
تا میپیچه دستاشو دور تنت
یه جور بدی گیج میره سرم
نگات میکنه با یه حال عجیب
میخواد پاره شه این رگ گردنم
میخوام رد شم آهسته از پیش تو
میترسم که شرمنده شی پیش من
نیاری به روتو بخندی فقط
با چشمات بگی خواهشا حرف نزن، حرف نزن
من عادت ندارم به این حال بد
چیکار کردی با من که من این شدم
خجالت نکش خوب نگام کن ببین
که بعد از تو من پیر و غمگین شدم
دیگه تا ابد این حوالی منو
نمیبینی راحت بگیر دستشو
نیاد اون روزی که بیای پیشمو
 بگی دل بریدو ازم، خسته شد

یه جور بدی گیج میره سرم
نگات میکنه با یه حال عجیب
میخواد پاره شه این رگ گردنم
میخوام رد شم آهسته از پیش تو
میترسم که شرمنده شی پیش من
نیاری به روتو بخندی فقط
با چشمات بگی خواهشا حرف نزن، حرف نزن
من عادت ندارم به این حال بد
چیکار کردی با من که من این شدم
خجالت نکش خوب نگام کن ببین
که بعد از تو من پیر و غمگین شدم
دیگه تا ابد این حوالی منو
نمیبینی راحت بگیر دستشو
نیاد اون روزی که بیای پیشمو
 بگی دل بریدو ازم، خسته شد


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های غمگین , ,
:: برچسب‌ها: مطالب-عاشقانه-زیبا-دل-نوشته-های-بلند-زیبا-و-عاشقانه-دی مااه95 ,