پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 428
نویسنده : غریبه آشنا

 

 

 

علیانوشت 

دراعتراض به انتقال آب کوهرنگ  و جعل تاریخ لر 

                 مرگ_زاگرس 

صدای نبض زاگرس ضعیف است
برگهای بلوط خشک وکثیف است  

بارش دزدی ریشه اش راسوخت 
سیاهی مرگ کفنش رادوخت 

رد پای دزدان برزمین مانده 
دسته ی تبرراخونها پوشانده 

ازتبرها بین خونهاجاری شد 
رنگ چشمه هاهم اناری شد

سورمه مرگ را بچشم مالیدن
خاک گورهارا دربرسرهادیدن

لاله هاواژگون اما بی سرند
تن پوش بلوط بدون پرند 

ازعقاب فقط بوده یک قابی 
 ازشیرهادیگرنمانده تابی 

 مهیاکنیدرخت سیاه را
کمی بازکنید چشم نگاه را

فاجعه دارد فریاد میزند
گیسوی غم را بربادمیزند

پرده ی گوش راکناربزنید
مرثیه ها را به دار بزنید 

ازتن بکنید جامه ننگ را 
رهابکنیداین دل سنگ را
 

 
ازنام لر مگر آثاری باقیست
میخانه چراازساقی خالیست

چراهیچکسی صدا ندارد
مگر بیکسی دوا ندارد

پس کجارفته اونهمه غیرت
چراتهی شددستان حیرت 

تاکی اینچنین بی تفاوتی 
کوتحرکی کو شکایتی ؟

پس کجارفته صولت مردی 
چرامیبارید برف دلسردی ؟ 

روحانی چرا حالا کر شده 
یا که اصلاحات بز گر شده 

پس کجارفته اونهمه شعار
بزن وبرقص و اون دادوهوار

سازمطربان مگرکوک نشد
شاباش غیرت مگردوک نشد

مردم فریبی یعنی اینچنین
رای مردم را نمایی خونین

امروزه اگر ساکت نشستی
تویقین بدار غیرت شکستی

بی کفایتی ممنوع دردولت
روحانی باید کشد خجالت
 
 
 
وقتی ترحم بر عشایرنیست
یعنی که مرگ همگی آنیست

کشاورزوقتی عزتی نداشت
بجای گندم بایدننگ راکاشت

توای همتبار برخیزوببین
که دولتمردان رانبوده جبین

اگرامیدت به این دولت است
بخت وطالع ات پرازخجلت است

ازنام لر دیگر نمانده هیچ چیز
غارتش کرده  اکراد و چنگیز 

نه تاریخی مانده نه جرعه آبی 
همتبارتا کی چنین درخوابی 

خواهش میکنم کمی بیدارشو
ماه رو رها کن باآفتاب یارشو 

شاعرحماسی سرای قوم لر
علی_سرابي_یاقوند  
 

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , عشایر , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار ,



بازدید : 394
نویسنده : غریبه آشنا

   

           مثنوی گلایه_به_خالق 

ستایش کنم خالق خویش را
که بخشیدبه من جام درویش را 
هفت خوان دردرامیکنم آغاز
بابال زخمی نویسم این راز
شکوه ها شده بام بازام 
خلایق شدن گام آزارم
یکی باسازودیگری کینه 
همراه خردل آیدازسینه 
نفس درسینه نمانده دیگر
از گازخردل که شده زیور
گرفته دورم رنج روزگار 
پرچین عشق رانبوده آثار
غمهامیباردخراوربه خروار 
برده فروشی به نرخ نان شد
غیرت گرسنه درپی آن شد
دروغ وزشتی فراوان شده
سخن_پلشتی پاسبان شده
ناپاکی نقش ضمیرهاشده
هتاکی نقش سفیرهاشده
بازارشهوت شده پررونق
غرورغرق شده میان زورق
مردم فریبی رسیده به اوج
سفیانی ببین باسپاه فوج 
صفت وصافی برای خروج 
بردرگاه ظن نمانده بروج 
سرهاراببین همه گرم شده 
دست حرمتهاولی نرم شده 
حیاازدیده رخت غم بسته
شرم هاازایده آرام گسسته
میان اقوام نبینی دستی
روابط چقدرگرفته سستی
حراج عشق شددراین زمانه 
گیسوی درد رامیزنم شانه
کمان آرش پوسیده گشته 
زلیخابختش سیاه برگشته 
بیستون بودونقش رستمی 
که آنهم شده نیش و ستمی 
مدعی گرفت تیشه رابدست
برریشه هازدباحالتی مست
بنام فرهاد در کام ضحاک
جسم کاوه رانمودن صدچاک
گرگ های فرهنگ باحکم والی
پوشیدن به تن پوست غزالی
شدندحافظ میراث اجداد
به یغمارفته هرچه بوده یاد
نه یاوری ماندنه هم آشنا
درقلزم ننگ میکنند شنا
روباه صفتان بالباس شیر 
دارندبه کمرقبضه شمشیر 
سرودشادی مارش عزاشد
اسرارجوغن آسان رواشد
درتومولوسی نباردباران 
اعتمادرفته درجمع یاران 
هرجایی گشتم حاکمان دیدم
آرش هاولی بی کمان دیدم
درخاک پدرم صدکورش دیدم 
داریوش هارادریورش دیدم
درهرنقطه ای صدتازبان بود
درهرعقده ای کینه عیان بود
برق لبخندی نبوده به لب
سیاهی نشست بربام حلب
سهراب کشی رابدیدم بسیار
چه خون دلها که بوددربهار
تامن رسیدم میان اغیار
لچک پرخون شدازسرفه یار
چشمان امیدنداردسویی
درکلامم نیست بجزاندوهی
سردرگم شده کلاف علیا
دراین مصیبت بااین واویلا
شیرهم که باشی باهزارروباه 
چاره نیست جزسکوتی باآه 
شنیدی یارب غم دلم چیست
ازفراق یارچشمانم خونیست
یارسان مرابه شاه زمان 
یابگیرجانم راازاین میان
شاعرحماسی سرای قوم لر
جانبازشیمایی علی_سرابي_یاقوند 
لرپرس  

:: موضوعات مرتبط: سیاست , ادبیات , ,
:: برچسب‌ها: مثنوی , حماسی , اقوام , لر ,



زبان مادری +شعرلری+بالاگریوه ای+زبون مادری
نوشته شده در پنج شنبه 25 خرداد 1396
بازدید : 378
نویسنده : غریبه آشنا

لرپرس نوشت:اهمیت زبان مادری همانند نفس کشیدن است

شعرلری باعنوان

        زونِ_دالکه ( زبان مادری )


زبون مادرینِه یاد به ایریم

ردیفش وا دل، آبادبه ایریم

بیادس به وه دسمه هنارس

تاپرچینشه هم ،آزادبه ایریم 

توکه داری نشونه د صالت

فراتردپارسی ،آماد به ایریم 

هرکسی که داره غیرت لری

اهمیت کارن ،زیاد به ایریم 

زبون مادری یعنی اصالت 

درس عبرتی د ،قباد به ایریم 

زبون مادرین باید رواج دیم

که ارزشش یه ،جهاد به ایریم 

زبون مادری یعنی همت کو

ستاره بختنه د ،باد به ایریم 

زبون مادرین چی شیرمادر

مقدم تردهر،سوادبه ایریم 

بشنوتوهوم ولاتی دنگ علیا

زبونه مادرین ،د ماد به ایریم

شاعرحماسی سرای قوم لر

علی_سرابی_یاقوند 

  لری_بالاگریوه ای


 


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: برچسب‌ها: زبان مادری , قوم لر , تدریس , قانون اساسی , آموزش وپرورش , اصالت وسنت , شعرلری ,